اصطلاح روانشناسی را برای نخستین بار لایبنیتز(Leibnitz) فیلسوف مشهور آلمانی در آثار خود بهکار برد و سپس یکی از مریدان او به نام ولف(Wolff) این کلمه را در قرن هجدهم رایج ساخت.[1]
واژه(psychology) یا روانشناسی همچون بسیاری از اصطلاحات علمی ریشهای یونانی دارد و از دو کلمه psyche به معنی روح یا ذهن و logos به معنی شناخت یا مطالعه تشکیل میشود. معنی تحتالفظی روانشناسی، مطالعه نفس، شناخت یا علمالنفس بود و این همان معنایی است که واژه روانشناسی هنگامی که ساخته شد در برداشت. اسامی دیگری نیز در قرن هجدهم و نوزدهم به طور همزمان در مورد این علم بهکار میرفته است. برخی از آنها عبارت بودند از فلسفه ذهنی، خودشناسی و روحشناسی.[2]
امروزه کمتر کسی را میتوان سراغ داشت که از دانش روانشناسی بینیاز باشد. این علم با همه جوانب زندگی در ارتباط است.[3] آدمی، یگانه موجودی است که برای ادامه موفقیتآمیز زندگی باید از نیازها و توانهای بدنی و روانی خود و دیگران آگاهی کافی داشته باشد. به سخن دیگر، انسان در جستجوی این است که چه رفتاری در برخورد او با دیگران پسندیدهتر و موثرتر است. روانشناسی دانشی است که ما را به دقایق کردار و کنه رفتار آدمی و هر موجود زندهای رهنمون میسازد. مایه تحقیق در این علم، رفتار است. زیرا رفتار امری محسوس و مشهود است. به این جهت روانشناسان به موضوعهایی مانند یادگیری، هیجان، هوش، وراثت و محیط، تفاوتهای فردی و رفتارهای گروهی و تأثیر ویژگیهای بدنی در رفتار علاقه نشان میدهند و میکوشند علت بروز چنین رفتارهایی را روشن نمایند. رفتار نه تنها به آنچه انجام میدهیم بلکه به آنچه میاندیشیم نیز اطلاق میشود. یعنی احساس و اندیشه، واکنشها و پاسخهای بدنی و روانی را شامل میشود. روانشناسی علاوه بر رفتارهای طبیعی به بحث و بررسی در چگونگی رفتارهای نابهنجار یا غیرطبیعی نیز میپردازد.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که روانشناسی تنها خود را به رفتار آدمی محدود نمیسازد، بلکه رفتار جانوران را نیز بررسی میکند و چه بسا تحقیق در رفتار بیپیرایه و بیقید و شرط جانوران پست، روشنگر زمینههای رفتار آدمی است.[4]
شاید فکر کنید روانشناسی همان عقل عام است ولی محققان غالبا به نکات غیرمنتظرهای در رفتار انسان پیمیبرند. روانشناسی مفروضات را به صورت ظاهری نمیپذیرد بلکه مستدل بودن آنها را در نظر میگیرد. روانشناسی رشته دقیقی است که مفروضات را میآزماید.[5]
اکثر مردم، روانشناسی را به مشکلاتی مثل افسردگی، خشونت و اختلالات روانی ربط میدهند. روانشناسان هم گاهی فکر میکنند رشته آنها بیش از حد بر جنبههای منفی رفتار متمرکز شده و به اندازه کافی به جنبههای مثبت رفتار نپرداخته است. اما روانشناسی با هر دو جنبه مثبت و منفی زندگی سروکار دارد. پس از آنکه صاحبنظران متقاعد شدند حالوهوای روانشناسی بیش از حد منفی شده است، دو جنبش را که روی تاثیرات مثبت روانشناسی بر زندگی مردم متمرکز بودند، پدید آوردند. یکی از این جنبشها، جنبش انسانگرایی بود که در اواسط قرن بیستم ظهور کرد و بر خصوصیات مثبت یک شخص، ظرفیت انسان برای کمال و حق تعیین سرنوشت تاکید داشت. جنبش دیگر، روانشناسی مثبتنگر نام دارد که در آغاز قرن بیست و یکم شتاب گرفته و بر سه موضوع کلی تاکید دارد.
1- تجاربی که مردم برای آنها ارزش قائلند مثل امید، شادی و خوشبینی.
2- صفات فردی مثبتی مثل ظرفیت، عشق، کار، فعالیت، قریحه و مهارتهای میانفردی.
3- ارزشهای مثبت گروهی و شهروندی مثل مسؤلیتپذیری، دلگرمی دادن و شکیبایی.[6]
روانشناسی، علم تحقیق در رفتار موجودات زنده و بهخصوص رفتار بشر میباشد و به همین جهت از چندی پیش، روانشناسان علاقه شدیدی نسبت به مشکلات عملی که برای افراد بشر پیش میآید و راهحلهایی که میتوان پیشنهاد کرد، پیدا نمودهاند. منظور روانشناسی نه تنها پیشرفت علمی و صنفی است بلکه یکی از هدفهای آن بهبود بخشیدن به زندگی انسان میباشد.[7] به طور کلی هدفها و آموختههای روانشناسی عبارتند از:
1- روانشناسی اصول کلی ناظر بر رفتار را با توجه به تفاوتهای فردی و شرایط مربوط مشخص میکند.
2- تصریح میکند که عوامل ارثی و محیطی به صورت جداگانه یا به طور متقابل در ایجاد رفتار چه تاثیری دارند.
3- نیازها و امکانات کودکان، نوجوانان و بزرگسالان را از نظر رشد بدنی، هیجانی، اجتماعی، عقلی و فکری روشن میسازد.
4- حدود، مسیر رشد و پیشرفت انواع استعدادهای ذاتی و اکتسابی افراد را معین میکند.
5- شرایط ناظر بر بهبود کار و رابطه سازنده میان افراد را مورد بررسی قرار میدهد.[8]
روانشناسی، یا بهتر بگوییم رفتارشناسی، کیفیت رفتار موجودات را با استفاده از روشهای علمی مورد بررسی و تحقیق قرار میدهد. در تعریف روانشناسی روی مطالعه علمی تاکید بسیار شده است.[9]
با توجه به اینکه علم در حکم شناخت قوانین طبیعت است، روانشناسی علمی نیز میکوشد تا میدان علم را در حد بررسی رفتار حیوان و انسان، به منزله اجزای طبیعت، توسعه بخشد. از این زاویه و با دید طبیعتنگری، روانشناسی براساس مشاهده و آزمایش به تدوین قوانین رفتار میپردازد. اما روانشناسی فقط بر پایه تدوین و در نتیجه تبیین علمی رفتار تکیه نمیزند بلکه با توجه به چگونگی زندگی و با تألیف معارفی که در اختیار دارد میکوشد تا موجودات و از آن میان خصوصا انسان را به کمک کلیه روشهایی که به نتایج قابل توجهی منتهی میشوند، بفهمد و درک کند. از این زاویه، روانشناسی با یک دید انساننگری نیز به مطالعه رفتار روی میآورد.
روانشناسان امروزی به هر نوع مکتب یا نظام وابسته، یا به هر نوع روش کاری معتقد باشند، بر یکی از این دو دیدگاه و یا غالبا بر هر دو تکیه میزنند. از زاویه پژوهش و در میدان عمل این دو دیدگاه عبارتند از روشهای تجربی و روشهای بالینی.
شکی نیست که روش تجربی و تطبیقی، موقعیت مناسبی برای حفظ وحدت روانشناسی فراهم میآورد. از این لحاظ روانشناسی، علمی است به علت آنکه نظری و تجربی است و عمومی است به علت آنکه تطبیقی است. اما کاربرد آن درباره زاویههای مختلف رفتار انسان مشکل و محدود است.[10]
کیفیت شاخص هر دانشی بیشتر به روح علمی و ارزشی که روشهای آن در کسب معرفت دارد وابسته است. روانشناسی نیز مانند هر دانش دیگری دارای روش علمی خاص خود میباشد. بیشک همین روح علمی در روانشناسی است که آن را از علمالنفس متمایز میسازد. در علمالنفس رفتار آدمی از راه تفکر قیاسی و نظر شخصی تجزیه و تحلیل میشود. در واقع هرگونه رفتاری بر پایه تصورات قبلی یا منطق از پیش تجربه شده، استدلال میشود. این روش در مقایسه با روش علمی بسیار ناتوان و فرسوده است.[11]
در روانشناسی علمی امروزی، توجه عمیقی به موفقیتهای فیزیک، شیمی و سایر علوم طبیعی میشود. بسیاری از روانشناسان احساس میکنند که اگر روانشناسی میتوانست از این علوم پیروی کند دچار تحولات بزرگی میشد. آنها اعتقاد دارند که روانشناسی، مانند فیزیک، در تلاش برای اندازهگیری کمی و عینی متغیرهای مجزا و فرمولبندی قوانین انتزاعی است.[12]
روانشناسی را میتوان چنین تعریف کرد: بررسی علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی.[13]
در این تعریف سه اصطلاح کلیدی علم، رفتار و فرآیندهای ذهنی وجود دارد. برای فهم روانشناسی ابتدا باید معنای این سه اصطلاح را فهمید.
روانشناسی به عنوان یک علم، برای مشاهده، توصیف، پیشبینی و تبیین رفتار از روشهای نظاممند استفاده میکند. روشهای علمی، روشهای اتفاقی نیستند. محققان روانشناسی مطالعات خود را دقیق و موشکافانه طراحی و اجرا میکنند. در روانشناسی، مطلوب این است که نتایج حاصل، رفتار شمار زیادی از آدمها را توصیف کنند. از آنجا که روانشناسان از همان روشهای تحقیق فیزیکدانان، زیستشناسان و سایر دانشمندان استفاده میکنند، پس روانشناسی چنانچه قبلا نیز گفته شد، یک رشته علمی است.
حال ببینیم که رفتار و فرآیندهای ذهنی چه هستند. رفتار هر کاری که انسان میتواند انجام دهد.[14] تعریف لغوی رفتار عبارت است از جمیع فعالیتهایی که از موجود زنده سر میزند نه آنهایی که بر او وارد میگردد. راه رفتن، مطالعه کردن، دادوستد اجتماعی و نظایر آنها رفتارهای مورد مطالعه علم روانشناسی میباشد.[15]
ولی تعریف فرآیندهای ذهنی دشوارتر از تعریف رفتار انسان است؛ فرآیندهای ذهنی همان افکار، احساسات و انگیزههایی هستند که ما انسانها در درونمان داریم و قابل مشاهده مستقیم نیستند. اگر چه افکار و احساسات را به صورت مستقیم نمیتوانیم ببینیم ولی واقعیت دارند.[16]
[1] . منصور، محمود؛ روانشناسی ژنتیک، تهران، سمت، 1381، چاپ سوم، ص 15.
[2] . میزیاک، هنریک؛ تاریخچه و مکاتب روانشناسی، احمد رضوانی، تهران، آستان قدس رضوی، 1376، چاپ دوم، ص 16.
[3] . اتکینسون، ریتاال؛ زمینه روانشناسی، براهنی و دیگران، تهران، رشد، 1378، چاپ سیزدهم، جلد اول، ص 29.
[4] . پارسا، محمد؛ زمینه روانشناسی، تهران، بعثت، 1372، چاپ هفتم، ص 2.
[5] . سانتراک، جان؛ زمینه روانشناسی، مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، 1383، چاپ اول، ج اول، ص 38.
[6] . همان، ص 52.
[7] . شاملو، سعید؛ بهداشت روانی، تهران، دانشگاه تهران، 1345، چاپ اول، ص 1.
[8] . پارسا، محمد؛ زمینه روانشناسی، ص 26.
[9] . عظیمی، سیروس؛ اصول روانشناسی عمومی، تهران، دهخدا، 1366، چاپ دهم، ص 30.
[10] . روانشناسی ژنتیک، ص 9.
[11] . پارسا، محمد؛ زمینه روانشناسی، ص2.
[12] . کرین، ویلیام کریستوفر؛ نظریههای رشد، غلامرضا خوینژاد، تهران، رشد، 1384، چاپ اول، ص 47.
[13] . اتکینسون، ریتاال؛ زمینه روانشناسی، ص 29.
[14] .سانتراک، جان؛ زمینه روانشناسی، ص 38.
[15] . عظیمی، اصول روانشناسی عمومی، ص 33.
[16] . سانتراک، جان؛ زمینه روانشناسی، ص 38.
[17] . pajoohe.ir
دستاوردهای آموزشی کودکان در طول تحصیل آنها، نگرانی عمده بسیاری از والدین است که سعی در بهبود عملکرد تحصیلی فرزندان خود دارند.
اما چه عواملی واقعا در پیشرفت تحصیلی دانش آموز نقش دارند؟
آیا فقط هوش بالا برای موفقیت در تحصیل کافی است؟
در ادامه به معرفی عوامل موفقیت می پردازیم که مورد تایید مشاوره تحصیلی است.
شاید تصور کنید موفقیت در مدرسه بسیار با IQ فرد ارتباط دارد، اگر چه شما تا حدودی درست می گویید، اما این همه کار نیست.
هوش عالی، در کودکی سبب درک بهتر می شود اما در دانشگاه و در مدرسه تنها عامل موفقیت نخواهد بود و مشاوره تحصیلی کنکور این را ثابت می کند.
زیرا علاوه بر هوش، بسیاری از عوامل خارجی و داخلی بر نمرات، توانایی یادگیری و در نهایت موفقیت دانشگاهی افراد تاثیر گذراند.
اگر چه وضعیت اقتصادی و اجتماعی زندگی نیز عامل مهمی در پیشرفت تحصیلی است، اما عوامل مهم دیگری نیز برای موفقیت در آموزش وجود دارد که ما همچنان به معرفی آن خواهیم پرداخت.
روابط اجتماعی از مهد کودک تا آینده نقش مهمی در سطح یادگیری افراد دارد و اهمیت آن فراتر از تخیل است.
نتایج تحقیق نشان می دهد که روابط مهد کودک مشکلات رفتاری دانش آموزان را کاهش می دهد و منجر به توسعه مهارت های کودک و در نتیجه، نمرات بهتر، به ویژه در پسران می شود.
مطالعات دیگر در این زمینه نشان می دهد که تغییرات روابط دوستانه نوجوانان دوره آینده ان ها را تعیین می کنند و تغییرات و اختلالات نوجوانان ممکن است در آینده منجر به موفقیت یا شکست در زندگی فرد شود.
در طول تحقیق، معلوم شد که کسانی که نمرات خوبی کسب می کنند، اگر دوستی خود را با کسانی که مشکلات رفتاری دارند افزایش دهند، در نهایت به شکست علمی خواهند رسید.
انتخاب دوستان در مراحل مختلف زندگی شما، نقش مهمی در موفقیت یا شکست شما در آینده ایفا می کند، بنابراین هنگام انتخاب یک دوست هوشمند بوده و مراقب خود باشید.
اگر چه استرس گاهی اوقات یک عامل انگیزشی برای انجام کارهاست، مطالعات اخیر نشان داده است که استرس در آموزش عالی دانشگاهی مضر است.
اثرات استرس بر تعدادی از عوامل شامل مشکلات مالی، افسردگی، عدم اعتماد به نفس و عدم توانایی برقراری ارتباط و منجر به ناهنجاری در خواب، تغذیه و پذیرش مسئولیت است.
تمام این تغییرات منفی، همراه با عوامل استرس زا، در نهایت منجر به دانشجویانث می شود که در مدرسه حضور ندارند.
با این حال، افراد با سیستم های پشتیبانی قوی تر می توانند مشکلات را به خوبی حل کنند و عملکرد تحصیلی بهتری داشته باشند.
در بسیاری از موارد، گنجاندن اهداف مانند مدیریت استرس در برنامه درسی دانشجویان، صرف نظر از عوامل استرس زا، منجر به کاهش استرس و حرکت مناسب در مسیر موفقیت تحصیلی می شود.
کنجکاوی دانشجویی یکی از عوامل موثر بر موفقیت تحصیلی آنهاست.
مطالعات در زمینه روانشناسی نشان داده اند که کنجکاوی یکی از عوامل مهم در موفقیت مطالعه است، تا آنجا که از اطلاعات هوشمندانه تر بهره می برند.
با توجه به جمعیت آماری چندین هزار دانش آموز در این مطالعات، کنجکاوی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان حتی از کار سخت ارزشمندتر است که بر یادگیری مفاهیم جدید و تجربیات جدید تأکید دارد.
در حالی که IQ به عنوان یک عامل مهم در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان محسوب می شود، مسئله مهم دیگری در این زمینه، EQ یا هوش هیجانی است.
همانطور که قبلا ذکر شد، محققان نتیجه گرفتند که موفقیت تحصیلی بستگی به عوامل بیش از IQ و هوش ذاتی فرد دارد به طوری که این عوامل جانبی نیز حتی در موفقیت فردی در روابط اجتماعی و روابط عاطفی با دیگران موثر است.
هنگامی که برنامه درسی برای دانش آموزان زیر دوازده سال به منظور آموزش یادگیری احساسی و اجتماعی آموزش داده شد.
ما موفقیت های آموزشی و عملکرد بهتر دانشجویان را در ایجاد روابط اجتماعی با دیگران دیدیم، در حالی که میزان موفقیت دانش آموزانی که در طرح شرکت نکردند، خیلی مناسب ارزیابی نشد.
آموزش های اجتماعی و عاطفی به عنوان یک اکسیر معجزه آسا برای بهبود عملکرد دانش آموزان محسوب می شود، و این آموزش ها می تواند منجر به توسعه مهارت های ارتباطی و کاهش استرس شود.
نقش خانواده در شکل گیری رویکرد افراد در مدرسه و پیشرفت تحصیلی غیرقابل انکار است.
این تحقیق در مورد چندین دانشجوی در شیکاگو و پکن نشان داد که دانش آموزانی که مسئولیت خانوادگی را دارند، علاقه مند به درس و پیشرفت تحصیلی هستند.
گاهی اوقات این ایده که شما قادر به انجام کاری هستید، این است که باید آن را انجام دهید.
نتایج اخیر نشان می دهد که علت موفقیت تحصیلی پایین و نمره های پایین برخی از دانش آموزان، عدم تعلق آنها به محیط یادگیری، سردرگمی و عدم اعتماد به نفس است.
راه حل این مشکل یک تمرین ساده شصت دقیقه ای است که به طور قابل توجهی باعث افزایش عزت نفس و ایجاد اعتماد به نفس بیشتر دانش آموزان در مدرسه و در خانه خواهد شد.
یک چهارم از دانش آموزانی که در این پروژه شرکت داشتند در یک چهارم بالایی نمره ها بودند در حالی که تنها پنج درصد از کسانی که در این پروژه شرکت نکردند، در میان بیست و پنج درصد از نفرات اول قرار داشتند.
البته این تحقیق در سطحی کوچک انجام شده است و تمریناتی که باعث ارتقاء اعتماد به نفس در سطح وسیع می شود، مطمئنا منجر به نتایج بهتر و دقیق خواهد شد.
دانش آموزان باید به کلاس هایی که انتخاب می کنند توجه ویژه ای داشته باشند، زیرا زمان مناسب در موفقیت تحصیلی نقش مهمی دارد.
محققان متوجه اثرات منفی زمان کلاس در میزان ریزش نمرات دانش آموزان شده و افرادی را که به شب بیداری عادت کرده اند برای انتخاب کلاس هایی که در صبح برگزار می شود باز میدارند.
خواب کم، کیفیت خواب را کم کرده و خواب در طول روز را افزایش می دهد، و اثرات منفی در نمرات فرد می گذارد.
در مقابل، به عنوان مثال، دانش آموزانی که در زمان خواب بهتری دارند بیشتر احتمال حضور موثر در کلاس را دارند و در نتیجه نمرات بهتری می گیرند.
اگر فکر می کنید که حضور در کلاس های ورزشی تاثیری بر امور تحصیلی ندارد، بهتر است دیدگاه خود را بازبینی کنید.
مطالعات نشان داده است که بین ورزش و موفقیت تحصیلی رابطه مستقیم وجود دارد.
واقعیت این است که شانس موفقیت تحصیلی در افراد فعال بیشتر است، شاید به این دلیل که اکسیژن بیشتری به مغز وارد می شود، منجر به آزاد شدن اندورفین و احساس قدرتمندی می شود.
تمرینات مبتنی بر تنفس هوازی، علاوه بر آنهایی که در مدرسه و کالج انجام می شود، تاثیر قابل توجهی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارند.
نمرات دانش آموزانی که در تمرینات ورزشی مدرسه شرکت نمی کنند متفاوت از کسانی هستند که حتی در خارج از مدرسه تمرین می کنند و عمدتا پایین تر است.
به طور کلی، هر گونه ورزشی که استرس را کم، تناسب اندام را بهبود و اعتماد به نفس را افزایش می دهد، تاثیر مثبتی بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان خواهد داشت.
در لیست عوامل موفقیت در آموزش، بعضی از موارد به عنوان اثرات مهم خواب شناخته می شوند.
مطالعات نشان داده اند که اگر به دنبال نمرات بالاتر هستید، باید خواب کافی داشته باشید.
شب زنده داری حتی برای مطالعه کتاب های درسی توصیه نمی شود، زیرا پایین کشیدن بهره و بازده در ان ثابت شده است.
کسانی که در این سبک تحصیل کرده اند نمره کمتری نسبت به کسانی دارند که شب خواب راحت دارند.
حتی عادت های بد در طول خواب نیز بر نمرات دانش آموزان، به ویژه در دبیرستان تأثیر می گذارد.
البته اثرات منفی کم خوابیدن و خواب بد در دانشجویان تحصیلاتی مختلف، یکی از مهمترین عوامل موفقیت تحصیلی در تمام سطوح است.
نتایج یک مطالعه در دانشگاه آرکانزاس نشان می دهد که پسرانی که علاقه مند به شرکت در تیم های ورزشی نیستند بیشتر احتمال دارد به شکست علمی برسند.
به همین دلیل، بسیاری از دانش آموزان تمایل داشتند در تیم های ورزشی مدرسه ثبت نام کنند، علاوه بر اموزش در تیم های حرفه ای و برون مدرسه ای.
اگر شما در مورد سلامت خود اهمیتی نمی دهید، احتمالا نمرات خوبی نخواهید داشت و باید از مشاوره تحصیلی رایگان بهره ببرید.
نتایج مطالعات مختلف نشان داده است که فقدان خواب، تماشای تلویزیون شدید، قمار، مصرف مواد مخدر و مصرف الکل تاثیر مستقیمی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان دارد.
افرادی که با این موارد وابسته هستند، از استرس و بسیاری از مشکلات سلامتی رنج می برند و بنابراین نمی توانند نمرات بالا را دریافت کنند.
منابع :
تعریف: عده ای روانشناسی تربیتی را شاخه ای از روانشناسی می دانند که چگونگی کاربرد اصول و یافته های روانشناسی را در موقعیت های آموزش و پرورشی بررسی می کند. برخی روانشناسی تربیتی را یکی از شاخه های روانشناسی که به مطالعه ویژگی های یادگیرنده، شرایط یادگیری و روش های آموزشی می پردازد تعریف می کنند برخی نیز ر وانشناسی تربیتی را نظام علمی ـ کاربردی، پژوهشی ـ خدماتی با هدف توسعه دانش و مهارت های تخصصی در زمینه های تربیتی تعریف کرده اند.
در مجموع می توان گفت روانشناسی تربیتی، علمی است که به ماهیت و چگونگی یادگیری، روشهای آموزشی، سنجش و ارزشیابی آموختههای یادگیرندگان میپردازد. این علم با بهکارگیری معلومات حاصل از موضوعات و میدانهای مورد مطالعه علوم دیگر، معلومات دیگری به وجود میآورد که در زمینه آموزش و مسائل آموزشی مورد استفاده قرار گیرد(کریمی، ۱۳۸۰)
تاریخچه پیدایش و تحول روانشناسی تربیتی
آغاز روانشناسی تربیتی را باید بین سالهای ۱۸۸۰ و ۱۹۰۰ دانست. در این دو دهه است که تحقیقات تجربی در مورد خصوصیات انسان و قدرتهای ذهنی او شروع گردید. این تحقیقات به سه دسته اندازهگیری، روانشناسی کودک و یادگیری تقسیم میشوند. شاخه روانشناسی تربیتی را چندین نفر از پیشگامان روانشناسی، قبل از شروع قرن بیستم بنیان نهادند.(مک دانلد، ۱۳۶۶)
صاحبنظرانی که در پیدایش روانشناسی تربیتی نقش زیاد داشته اند عبارتند از: گزل، مک دوگال- گلدفارب ، جان بالبی و استنلی هال.
در قرن بیستم الفرد بینه و همکارانش سیمون آزمون هوش تدوین نمودند و این به شناسایی کودکان کم هوش و آموزش آنان کمک زیادی نمود. امّا علل کم هوشی مشخص نبود.
پیشرفت های روانشناسی تربیتی در سال های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰
در این دوره نظریه جان دیوئی آمریکایی که توجه به روش علمی بود مطرح شد و مطالعه مربوط به یادگیری را رونق بخشید و تأکید بر این بود که انسان باید در جریان یادگیری فعّال باشد. نظریه روان پویایی فروید هم در این زمان مطرح شد.
تحولات جدید در روانشناسی تربیتی:
در سال های ۱۹۷۰-۱۹۵۰ تأکید بر کودک محوری بود. روانشناسی شناخت پیاژه و نظریه شخصیت اریکسون و مشاوره راجرز و فناوری آموزشی اسکینر در این زمان روی کار آمد. یافته های هارلو در دلبستگی اولیه، یافته های گیلفورد در خلاقیت و تحقیقات کالبرگ در رشد شناختی و یادگیری اجتماعی بندورا هم باعث دگرگونی روانشناسی تربیتی شد. توراندایک باعث شد که روانشناسی تربیتی به عنوان یک رشته علمی و درسی دانشگاه مطرح شود. او در زمینه یادگیری تحقیقات نمود. پژوهش های سال های اخیر ، حوزه های گسترده روانشناسی تربیتی از جمله انگیزش ، یادگیری، آموزش، تدریس و مسایل مرتبط با آنها را مورد بررسی قرار داده اند اما در سالهای اخیر بیشتر پژوهش ها به سمت انگیزش ، مولفه ها و ابعاد مختلف نظری و کاربردی آن سوق یافته است.
سابقه روانشناسی تربیتی در ایران
در ایران هم در سال ۱۳۱۶ محمد معین کتاب روانشناسی تربیتی تألیف علی الجازم و مصطفی امین را ترجمه نمود و بعد هم علی اکبر ی هم کتاب علم النفس را تألیف کرد. پس از آن کتب بسیاری در این زمینه به رشته تحریر در آمد که از مهم ترین آنها می توان به روانشناسی تربیتی نوشته دکتر پروین کدیور و مهم منبع روانشناسی تربیتی در سالهای اخیر یعنی کتاب روانشناسی پرورشی نوین تالیف دکتر علی اکبر سیف اشاره نمود.
قلمرو های روانشناسی تربیتی:
روان شناسی تربیتی از حیث تخصصی و حرفه ای شامل قلمروهای زیر می شود:
یادگیری (نظریه ها، مفاهیم کلی، راهبردهای یادگیری، پیشرفت تحصیلی، اختلالهای یادگیری و روشهای مداخله ای برای رفع آنها)
شناخت و فرا شناخت (مبانی نظری شناخت و فراشناخت ، راهبردها)
هوش، استعداد و خلّاقیت (مبانی نظری هوش، تفکّر، استعداد و خلّاقیّت : تشخیص و پرورش آنها)
رشد و تحول
آموزش و پرورش (مکاتب و نظریه ها، طراحی و روش ها)
تغییر و اصلاح رفتار (مکاتب و نظریه ها، اختلال های رفتاری، آموزش مهارت های زندگی، فرزندپروری)
نگرش و انگیزش (راهبردهای تغییر نگرش ها و روش های ایجاد انگیزش)
اندازه گیری و ارزشیابی
آموزش والدین و مربیان (آموزش خانواده و تربیت معلم)
بهطور خلاصه میتوان موضوعات پایهها یا ارکان اصلی روانشناسی تربیتی را در هفت محور زیر مورد توجه قرار داد:
• قوانین و عوامل مؤثر در فرایند یادگیری
• ویژگیهای یادگیرنده یا تربیتشونده
• موضوع یادگیری یا پیام متنی
• موقعیت یادگیری یا شرایط انتقال پیام
• روشهای تعلیم و تربیت
• ویژگیهای مربی
• ارزیابی و ارزشسنجی (افروز، ۱۳۷۹).
اهداف روانشناسی تربیتی
روانشناسی تربیتی، بیشتر حاصل جمع دو علم روانشناسی و تربیت است. شناختی که از روانشناسی به دست میآید در فعالیتهای کلاس درس و مدرسه مورد استفاده قرار میگیرد. این علم، یک علم پیچیده است و در دین، فلسفه و روانشناسی محض که شامل مطالعات آزمایشگاهی روی حیوانات است، ریشه دارد. از آنچه ذکر شد، میتوان هدفهای ویژه روانشناسی تربیتی را به اختصار اینگونه بیان نمود:
الف. فراهم کردن اطلاعات و شناختهای عملی یا کاربردی
بینش در معنای کامل اصول روانشناسی تربیتی(شناخت، آگاهی و فهمیدن)، نه برای حفظ کردن یا بهخاطرسپردن، بلکه به عنوان ابزاری که در آموزش و پرورش موثر، مورد استفاده قرار میگیرد. شناخت جنبههای مختلف رشد و تکامل و اثرهای محیطی آن. آشنایی با مفاهیم فنی برای کسب توانایی شناخت ادبیات شغلی، به منظور برقراری ارتباط با همکاران و درک بهتر مسائل حرفهای در معلمی.
ب. مهارتها و توانشها
مهارت در انتخاب، ساختن و کاربرد وسایل و فنون خاص ارزشیابی درسی و رشدی محصلان. توانایی هماهنگ ساختن کوششهای مدرسه با اصول رشد و تکامل محصلان. توانایی برانگیختن محصلان به حداکثر تلاش در رسیدن به هدفهای مطلوب.
پ. ایجاد گرایشها، رغبتها و درک(ارجگذاری)
شناخت محصل به عنوان یک ارگانیزم در حال رشد و تکامل، شناختن و درک ارزش و مقام او و اعتقاد نامحدود به اینکه محصل میتواند، رشد کند. یک ذهن باز و انتقادی نسبت به روششناسی و درک نقش تحقیق در اصلاح آموزش و پرورش. رغبت فزاینده در روانشناسی یادگیرنده و کاربرد آن در کلاس. هدف غایی روانشناسی تربیتی عبارت است از، توانا ساختن معلم در کاربرد مفاهیم و اصول روانشناختی در اصلاح عمل آموزش و پرورش.(شعاری نژاد، ۱۳۶۸)
محتوای روانشناسی تربیتی
دانش روانشناسی تربیتی، دارای اهمیت اساسی در حل مسائل تدریس و تربیت است. این علم یک رشته علمی مشخصی است که دارای نظریههای مخصوص به خود، روشهای پژوهش، مسائل و فنون خاص خویش است. این علم دارای پنج وظیفه اساسی است که عبارتند از: انتخاب هدفهای تدریس و تربیت، شناخت ویژگیهای شاگرد، شناختن و بهکار بردن نظریههای مربوط به فرایند یادگیری و رشد، انتخاب و بهکارگیری روشهای تدریس و تربیت و ارزشیابی یادگیری و رشد شاگردان(لطف آبادی، ۱۳۸۴)
پژوهش در روانشناسی تربیتی
پژوهش در این رشته علمی روی فرایندهایی که اطلاعات، مهارتها، ارزشها و نگرشها به وسیله آنها بین آموزگاران و دانشآموزان در کلاس انتقال مییابند و بر کاربردهای اصول روانشناسی در کاربستهای آموزشی تأکید دارد. این پژوهشها، به خط مشیهای آموزشی، برنامههای توسعه حرفهای و مواد آموزشی شکل میدهد(اسلاوین، ۱۳۸۵).
تحقیق علمی، عینی، منظم و آزمونپذیر است. این ویژگیها احتمال اینکه تحقیق براساس باورها، عقاید و احساسات شخصی مبتنی باشد را کاهش میدهد. روش علمی، شامل مراحلی از قبیل مفهومسازی مساله، جمعآوری دادهها، استخراج نتایج و بازبینی پژوهش و نظریه میباشد(بیابانگرد، ۱۳۸۲)
روشهای پژوهش در روانشناسی پرورشی شامل دو دسته پژوهشهای کمی و کیفی میباشند. عمدهترین روشهای پژوهش کمی، روش همبستگی و روش آزمایشی هستند. از آنجا به این دو روش کمی میگویند که در آنها به متغیرهای مورد مطالعه ارزش عددی داده میشود تا از لحاظ آماری تحلیلپذیر شوند، فلسفه زیربنای روشهای پژوهش کمی، اثباتگرایی است.
اما عمدهترین روشهای پژوهش کیفی از این قرارند: موردپژوهشی، بررسی میدانی، قومنگاری(مردمشناسی) و زمینهیابی. در پژوهشهای کیفی معمولا از فنون مشاهده، مصاحبه و بررسی خاطرات استفاده میگردد. اطلاعات بهدست آمده با این روشها، عمدتا جنبه کلامی دارند نه عددی. همچنین در این روشها، به جای تأکید بر نتایج یا فرآوردههای یک فعالیت، بیشتر فرآیندهای آن فعالیت مورد مطالعه قرار میگیرد، فلسفه زیربنای روشهای پژوهش کیفی، پساثباتگرایی است.
مراحل انجام پژوهش در روانشناسی پرورشی شامل طرح سؤال، بیان فرضیه، جمعآوری دادهها و تحلیل دادهها و وضع قوانین و نظریههاست. بنابراین هدف نهایی علم، کشف و وضع قوانین و نظریههای علمی است(سیف، ۱۳۹۲).
شرایط کاری و بازار کار رشته روانشناسی تربیتی
با دارا بودن مدرک کارشناسی ارشد در گرایش روانشناسی تربیتی فرد می تواند:
– پس از احراز شرایط لازم (ازجمله ۸۰۰ ساعت کارآموزی در مراکز دارای مجوز رسمی، تاییدیه از اساتید رشته و …) و دریافت مجوز از سازمان نظام روانشناسی اقدام به تاسیس کلینیک بنماید.
– به عنوان کارشناس این رشته در مراکز دولتی نظیر بهزیستی- شهرداری- نیروی انتظامی- سازمان زندان ها- کانون اصلاح و تربیت و … در قسمت مربوطه جذب به کار شود.
– در واحدهای کوچک دانشگاه آزاد و یا دوره های فراگیر و یا موسسات آموزش عالی آزاد به عنوان مدرس فعالیت کند.
– در آموزش و پرورش به عنوان معلم و یا دبیر در دروس مربوطه و یا به عنوان مشاور مدرسه جذب به کار شود.
– با اخذ مجوز از سازمان بهزیستی اقدام به تاسیس مهد کودک نماید.
– با اخذ مجوز از سازمان بهزیستی اقدام به تاسیس سرای سالمندان نماید.
– در کلینیک های درمان اعتیاد به عنوان روانشناس مشغول به کار شوند
– در کلینیک های مشاوره ای به کارهای درمانی بپردازد
– با روانپزشکان در کلینیک های خصوصی ایشان همکاری کند
– در کلینیک های مشاوره و روان درمانی کودک به کارهای درمانی مثل بازی درمانی و … بپردازد
برخی منابع مورد استفاده
اسلاوین، رابرتایی ؛ روانشناسی تربیتی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، روان، ۱۳۸۵، چاپ اول
افروز، غلامعلی؛ روانشناسی تربیتی کابردی، تهران، سازمان انجمن اولیا و مربیان، ۱۳۷۹، چاپ پنجم
بیابانگرد، اسماعیل؛ روانشناسی تربیتی، تهران، ۱۳۸۲، چاپ پنجم.
سیف، علیاکبر؛ روانشناسی پرورشی نوین، تهران، نشر روان، ۱۳۹۲ . ویراست هفتم.
شعارینژاد، علیاکبر؛ مبانی روانشناختی تربیت، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۸، چاپ دوم
کریمی، یوسف؛ روانشناسی تربیتی، تهران، ارسباران، ۱۳۸۰، چاپ اول،.
لطفآبادی، حسین؛ روانشناسی تربیتی، تهران، سمت، ۱۳۸۴، چاپ اول
مکدانلد، فردریک؛ روانشناسی تربیتی، ترجمه زهره سرمد، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶، چاپ اول،. مهدی ارخودی
نقاشی هر کودک بیان گر احساسات درونی اوست. برای تحلیل و قضاوت یک اثر باید به صورت مستمر و پی درپی نقاشی های کودک را زیر نظر داشت تا به جنبه های درونی کودکان پی برد. در نقاشی کودکان هر شکل، نماد یا رنگ بیان گر یک شخص، یک احساس یا یک ویژگی روحی خاص می باشد. حتی نقطه ی شروع نقاشی برای روان شناسان کودک مهم است؛ مثلاً کودک، نقاشی را از مرکز، پایین، بالا و یا کدام گوشه شروع کند.
خانه: در نقاشی های کودکان، خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده می شود. در شروع کار معمولاً خانه به صورت یک مربع که بر بالای آن یک مثلث قرار دارد، کشیده می شود. خانه نماد پناه گاه و هسته ی اصلی و گرمی خانواده ای است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. خانه هایی که کودکان ترسیم می کنند ممکن است دارای باغچه، گل، درهای بزرگ، پنجره و پرده های رنگین باشد. چنین خانه ای، نماد یک زندگی سعادت مند است که کودک در آن احساس آرامش می کند. برعکس، اگر خانه ای بدون در ورودی، با دیوارهایی بلند و به گونه ای منزوی و دورافتاده ترسیم شود، معنای متفاوتی پیدا می کند. اگر این خانه بین سنین پنج تا هشت سالگی ترسیم شود نشان گر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر است. بعد از هشت سالگی نشان گر احساس خودکوچک بینی و تنهایی کودک و در نوجوانی نشان گر شرم و حیای بیش از حد، و داشتن احساسات رقیق است.
خورشید: خورشید به علت نقش مهمی که برعهده دارد، در نقاشی های بیش تر کودکان دیده می شود. تصویر خورشید بیان گر امنیت، خوش حالی، گرما، قدرت و به نظر بعضی پژوهش گران نماد پدر مطلوب است. وقتی رابطه ی پدر و کودک خوب است، خورشید به طور کامل و در حال درخشیدن نمایش داده می شود. هنگامی که این ارتباط مطلوب نیست، خورشید در پشت کوه ناپدید است و یا به صورت قوسی در افق دیده می شود و اگر کودک از پدرش هراس داشته باشد، خورشید به رنگ قرمز تند یا سیاه که مضطرب کننده است، ترسیم می شود.
با وجود این نحوه ی نمایش خورشید، مانند سایر موضوع های نقاشی ممکن است به حال و حوصله ی لحظه ای کودک و نه به تفاهم و عدم تفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشد. بنابراین، قبل از هر قضاوت و تعبیری در این مورد، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار می شود یا خیر. آن گاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت. در تجزیه، تحلیل و تفسیر نقاشی کودک باید به نقش آموزش و یادگیری های قبلی نیز توجه داشت.
اگر بدون در نظر گرفتن الگوهای یاد گرفته شده در گذشته، بخواهید نقاشی کودک را تفسیر کنید، از حقیقت دور شده و به یک تشخیص غلط درباره ی حالات عاطفی و روانی کودک می رسید. در ثانی، در تفسیر نقاشی کودک، باید جنبه های مختلفی از نقاشی را مد نظر قرار داد که عبارتند از: رنگ، محتوا، فضای به کار گرفته شده و خطوط (اشکال). بدیهی است که تفسیر نقاشی کودک بدون در نظرگرفتن هر یک از این جنبه ها، شما را به نتیجه ی مطلوب نخواهد رساند.
درخت: برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد که عبارتند از: ریشه، تنه، شاخه ها و برگ ها.
ریشه در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت می کند، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است. تنه، پرثبات ترین و مشابه ترین عامل به خود کودک است، بنابراین بیان گر مشخصات دائمی و عمیق شخصیت اوست. شاخه ها و برگ ها بیان گر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است. اگر کودک به ریشه نسبت به بقیه ی قسمت های درخت اهمیت بیش تری داده باشد، نشان گر طبیعت بدوی، عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکت کودک است. تنه ی درخت ممکن است کوتاه و یا بلند کشیده شود. بچه ها در سنین قبل از مدرسه، تنه ی درخت را بلند ترسیم می کنند؛ ولی بعد از این سن، بلند بودن درخت اغلب نشان گر عقب افتادگی فکری، بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است. تنه ی درخت اگر کوتاه کشیده شود نشان گر جاه طلبی و بلندپرواز بودن کودک است. تنه ی درخت ممکن است مستقیم، صاف و یا کج کشیده شود و در حالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است. درختی که دارای برگ های زیادی و درهم باشد، بیان گر شخصیت بلغمی مزاج و در خودفرورفتگی کودکی است که آمادگی تغییر و تحول ندارد. درختی که شاخه های آن مختلف و هر کدام به سویی کشیده شده اند، نشان گر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را به سادگی می فهمد و قادر به ارتباط با دیگران است؛ و در عین حال به راحتی می تواند خود را با محیط سازگار سازد.
شکل آدم: کودک وقتی شکل آدم می کشد، قبل از هر چیز شکل خود و یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد، بیان می کند. در واقع، بین بعضی خطوط آدم نقاشی شده با خصوصیات روانی و جسمی کودکی که آن را کشیده، ارتباط مشخصی وجود دارد. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاًً سازگار باشد. اگر برعکس آدمک در اندازه ای خیلی کوچک و یا در گوشه ای از کاغذ کشیده شده باشد، معنایش این است که کودک خود را کم ارزش و از دیگران پایین تر می داند.
به طورکلی نمادهای اصلی اندام ها را این گونه تفسیر می کنند:
سر: سر معرف مرکز شخصیت، قدرت فکری، هوشی و عامل اصلی مهار فشارهای درونی است. کودکان، همیشه سرهای بزرگ ترسیم می کنند؛ ولی اگر سر زیاد بزرگ باشد، نشان گر آن است که من» کودک بیش از حد طبیعی است.
چهره: کلیه ی صاحب نظرانی که به تفسیر نقاشی فرافکنی معتقدند در این زمینه توافق نظر دارند که اندازه ی نقاشی از چهره ی انسان مهم ترین جنبه ی آن است؛ زیرا انعکاس مستقیمی از عزت نفس نقاش است. چهره های بلندتر از حد متوسط برای گروه سنی مربوط می تواند نشانه ی جنبه هایی از شخصیت، از قبیل پرخاش گری یا خودبزرگ بینی باشد. نقاشی های ریز و بسیار کوتاه تر از حد متوسط می تواند حاکی از نارسایی، کهتری، عزت نفس پایین، اضطراب یا افسردگی باشد.
صورت: صورت بسیار اهمیت دارد و اغلب تنها کشیده می شود. کودکان پرخاش گر، اجزای صورت را به حداقل اغراق آمیزی بزرگ ترسیم می کنند؛ در حالی که کودکان خجالتی جزئیات را از نظر می اندازند و فقط دایره ی صورت را ترسیم می کنند و به ندرت صورتی را از نیم رخ می کشند.
دهان و دندان ها: نقاشی دهان ممکن است معنی نیاز به مواد خوراکی را نمایان سازد؛ و هم به معنای پرخاش گری و یا در ارتباط با مسائل جنبی باشد. لب ها که بسته باشند نشان دهنده ی تنش و فشار است و چانه، نماد قدرت مردانگی است.
چشم ها: نقاشی چشم، دنیای درون نقاشی و اجتماعی بودن کودک را نشان می دهد. در کودکان خودخواه، چشم ها ارزش زیبایی نیز دارند.
دست ها و بازوها: کشیدن دست ها و بازوان بزرگ بیان گر قدرت و کنترل است. به عکس ادعا می شود که حذف دست ها و بازوها، بازتاب احساس فقدان قدرت و بیهودگی و بی یاور بودن است. البته حذف دست ها و بازوها در نقاشی کودکان کم تر از پنج سال امری متداول است. نقاشی هایی از چهره ی انسان که در آن ها دست ها در جیب فرورفته یا پشت سر قرار گرفته، بیان گر احساس گناه و اضطراب درباره ی کنترل محرک های ممنوعه» است.
پاها: کودکان ضعیف و درون گرا اغلب برای آدم ها پا نمی گذارند و یا او را در حالت نشسته نقاشی می کنند.
بالاتنه: اگر باریک و لاغر کشیده شود مشخص کننده ی این است که کودک از اندام خود ناراضی است و یا از چاق شدن و بزرگ شدن می ترسد. در مواردی دیگر بالاتنه ی لاغر ممکن است نشان دهنده ی ضعف جسمانی واقعی باشد.
فضا: به طور کلی کودکانی که رسم نقاشی آن ها به تناسب بر روی کاغذ ترسیم شده، کودکانی آرام هستند. به نظر روان شناسان کودکانی که فضا را بهتر از دیگران حس می کنند، دارای قابلیت درک بهتری هستند. گرایشی که کودک برای خارج شدن از کادر کاغذ دارد نه تنها بیان گر خصوصیات کودکان خردسال یا عقب مانده ای است که کنترل عضلانی ندارد؛ بلکه در میان کودکان بزرگ سال هم که از کم بود محبت رنج می برند، دیده می شود. این کودکان به طور اغراق آمیزی در جست وجوی توجه و کمک هستند تا کم بود اعتماد به خود را که مخصوص انسان های نامطمئن است جبران کند.
کودکان خجالتی و کم رو نیز در گوشه ی کاغذ و یا در قسمتی محدود از فضای کاغذ و یا بر روی کاغذ کوچکی نقاشی می کنند. زیرا در مقابل سطح کاغذهای بزرگ خود را گم می کنند و این نیز نشان گر عدم اعتماد و اطمینان به خود است. کودکانی که در نقاشی ها این حالت را نشان می دهند، احتیاج به تشویق و پشت گرمی زیادی دارند.
بعضی دیگر از پژوهش گران متوجه شده اند که کودکان خردسال از بالای کاغذ شروع به نقاشی می کنند. علت این امر، مربوط به شکل بدن آدمک و حرکات دست است و نیز این که قسمت بالا نشان دهنده ی سر و آسمان و نمادی از ارزش های والاست.
کودکی که زیاد به طرف چپ کاغذ متمایل شود، البته اگر کودک دست چپ نباشد، نشان گر غم و اندوه و گوشه گیر بودن و بی اعتمادی نسبت به خود است. این افراد سریعاً تصمیم می گیرند و در جست وجوی عواطف و احساسات سرکوب شده ی خود می باشند. آن هایی که تصاویر را در گوشه ی راست صفحه می کشند اکثراً افرادی حساس هستند که به دنبال و ارتقای مسائل عقلی و ذهنی خود در تکاپو می باشند. ناحیه ی راست ناحیه ی آینده است.
جا دادن تصویر در سمت چپ از خودمحوری نقاش حکایت می کند و عکس آن در افرادی که تحت تأثیر محیط بوده و شرایط و موقعیت محیط بر آن ها حاکم است، صدق می کند. اگر تصویر کوچک و نزدیک لبه ی پایین صفحه باشد، علامت احساس عدم امنیت و عدم استقلال نقاش است و گاهی دلیل بر افسرده بودن اوست. تمایل به ناحیه ی پایین صفحه غرایز بنیادی می باشد.
سرانجام کودکانی که نقاشی های شان کاملاً در مرکز کاغذ قرار می گیرد، به طور کلی بر خود و احساسات شان توجه و تمرکز فکری زیادی دارند. ترسیم از چپ به راست نشان دهنده ی یک حرکت طبیعی پیش رونده است. درحالی که ترسیم از راست به چپ به منزله ی یک حرکت واپس رونده تلقی می شود.
جهت یابی در فضا به منظور چگونگی برداشت و نحوه ی استفاده از فضا در نقاشی کودکان نیز اهمیت دارد. کودکان خردسال که به طور صحیح نحوه ی جهت یابی در فضا را نمی دانند، ممکن است تصویر انسان را سروته یا وارونه بکشند؛ یا مثلاً نقاشی را از پا شروع کنند و به سر برسند. یا تصویر را به صورتی بکشند که به نظر برسد بدون وزن بوده و در فضا معلق است.
مع کشیدن: مع کشیدن تصویر در کودکان کم سن و سال هم بسیار غیرمعمول است؛ اما می توان آن را به ابتکار کودکان در نقاشی ارتباط داد. اما در کودکان بزرگ تر نباید این عمل را به سادگی پذیرفت؛ زیرا این عمل ناشی از مشکلات عدم هماهنگی با محیط است.
اندازه ی تصویر: کشیدن تصاویری با حداقل اندازه و کشیدن تصاویر مشابه، تصویر انسان در نقاشی کودکانی که عدم امنیت عاطفی و افسردگی احساس می کنند، دیده می شود. کودکانی که احساس عدم امنیت می کنند، تصویر انسان را کوچک می کشند درست برعکس، نقاشی های بزرگ و باشجاعت که مشخص کننده ی نقاشی اطفالی است که از امنیت خاطر و اعتماد به نفس برخوردارند.
نکته ی دیگری که در تفسیر نقاشی های کودکان باید مورد توجه قرار داد، اثر الاکلنگی می باشد؛ یعنی، کودک آن چیزی را که برایش از اهمیت بیش تری از لحاظ عاطفی و احساسی برخوردار است، در نقاشی اش بزرگ تر از دیگر چیزها می کشد. مثلاً فردی که در خانواده نقش غالب را بازی می کند و فرمان رواست، بدون توجه به اندازه ی واقعی وی، از همه بزرگ تر کشیده می شود.
منابع:
- دادستان، پریرخ، ارزشیابی شخصیت کودکان بر اساس آزمون های ترسیمی، تهران، انتشارات رشد، 1376.
- فراری، آناالیوریو، نقاشی کودکان و مفاهیم آن، ترجمه: عبدالرضا صرافان، تهران، انتشارات دستان، 1371.
- دادستان، منصور، نقاشی و کاربرد تست در خانواده، انتشارات رشد، 1371.
درباره این سایت